۱۳۸۸ مرداد ۱۰, شنبه

اعترافات استاندارد تلویزیونی

انتظارات ما از یک زندانی در نظام جمهوری اسلامی چیست؟ آیا فکر می کنیم او باید زیر ضربات کابل سرود یار دبستانی را بخواند؟صرف اینکه یک نفر بخاطر اعتقاداتش در جمهوری اسلامی بزندان بیفتد دلیل بر قهرمان بودن او است. همینکه او با تفکراتش حکومت را وادار به دستگیری و زندانی کردنش نموده برای قهرمانی او کافی است. آنها برای همیشه قهرمانان جاویدان ما هستند.
قانون اساسی جمهوری اسلای ایران:
اصل ۳۷ - اصل برائتاصل، برائت است و هیچ‌کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی‌شود، مگر این که جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد
اصل ۳۸ - منع شکنجههرگونه شکنجه برای گرفتن اقرار و یا کسب اطلاع ممنوع است.
اجبار شخص به شهادت، اقرار یا سوگند، مجاز نیست و چنین شهادت و اقرار و سوگندی فاقد ارزش و اعتبار است. متخلف از این اصل طبق قانون مجازات می‌شود.
اصل ۳۹هتک حرمت و حیثیت کسی که به حکم قانون دستگیر، بازداشت، زندانی یا تبعیدشده، به هر صورت که باشد ممنوع و موجب مجازات است
ما باید به این قهرمانانمان این حق را بدهیم که برای اعترافات تلویزیونی جلوی دوربین صدا و سیما قرار بگیرند. قهرمانان ما و خانواده هایشان باید برای پخش اعترافات تلویزیونی افتخار کنند، ننگ اینکار برای نظام باقی می ماند. اینکه یک زندانی را برای اعترافات وادار به حضور جلوی دوربین کنند محکمترین و قاطع ترین سند شکنجه و آزار جسمی و روحی وی است.
زندانیان از بدو دستگیری مورد وحشیانه ترین شکنجه ها قرار گرفته و در سلولهای انفرادی قبر مانند و بدون پنجره ای که معمولاً هفتاد سانت عرض و 2 متر طول دارد و لامپی قوی 24 ساعته در آن روشن است نگهداری می شوند.
دو پتوی مندرس و لباس زندان تنها دارایی زندانی در سلول انفرادی است. زندانی زمان را از دست داده و تشخیص شب و روز را ندارد و هر دقیقه برایش ساعتها طول می کشد. بیخبری مطلق سبب می گردد که اخبار جعلی بازجوها تنها منبع خبرش باشد.
بازجوها برای زندانیان مهمتر با کمک کیهان حتی روزنامه ساختگی با اخبار جعلی چاپ کرده و از آن برای شکستن زندانی استفاده می کنند. فیلم های مخفیانه ای از حضور همسر و مادرش در دادسرا و گریه ها و التماسهای آنها برایش پخش می کنند.
همیشه دو تیم بازجویی وجود دارد، تیمی که نعره می کشد و کتک و شلاق می زند و تیمی که مهربان و دلسوز و بظاهر منطقی است. هدف سوق دادن زندانی به سمت تیم بازجوی مهربان است و این هدف براحتی حاصل می شود. همه داستانهایی که در مورد مقاومت افراد زیر کابل گفته شده دروغ محض و فهرمان سازی کذب است.
کسی توان تحمل شلاق را ندارد و زیر ضربات وحشیانه کابل هر چه بازجو بخواهد می گوید. در بیشتر اوقات به زندانی می گویند که بخاطر سرسختی او مجبور شده اند همسرش را هم بیاورند و همزمان در اطاق مجاور کابل خواهد خورد، برای اینکار از زندانیان زنی که دارند استفاده می کنند و زندانی زیر ضربات کابل و توامان با فریادهای خودش فریادهای زنی را می شنود که زیر کابل در حال ضجه زدن است، تشخیص اینکه فریادها صدای همسر خودش است زیر شوک ضربات پی در پی کابل محال است. جسم زندانی کابل می خورد و روح او نیز بخاطر احساس گناهکاری نسبت به همسر تازیانه می خورد.
به
اعتراف کشاندن متهمان بعد از مدتی با روی کار آمدن استالین آغاز شد وتا مرگ او ادامه یافت. متهمان در برابر چشم هزاران شرکت‌کننده در دادگاه حاضرمی‌شدند و به جرایمی چون خیانت به انقلاب و تلاش برای قتل استالین و سایر رهبرانشوروی و تلاش برای تسلیم شوروی به آلمان نازی اعتراف می‌کردند. محاکمه طبق معمول بافریاد دادستان که «بکشید این سگ‌های هار را» به پایان می‌رسید و متهمان به اعداممحکوم و بلافاصله تیرباران می‌شدند. مطالعات روانشناسی انجام شده بر روی کسانی که تحت بازجویی اجباری یا مغزشویی قرار گرفته‌اند نشان می‌دهد که گرچه در مراحل اولیه بازجویی فرد می‌کوشد در برابر فشار مقاومت کند ولی در مراحل بعدی او به وضعیت کودکانه‌یی برگشت کرده و رفتارهای جدیدی از شخص سر می‌زند. این رفتارهای جدید بر اساس نمونه شخصیت مقتدر موجود در آن وضعیت یعنی بازجو شکل می‌گیرند. «ویلیام سارجنت» معتقد است که نتایج این بازجویی‌های بی‌رحمانه وحشتناک است. (ویلیام سارجنت در کتاب شست‌وشوی مغزی)
بیخوابی دادن، اخبار دروغ در مورد خانواده، شکنجه های سیاه و سفید آرام آرام زندانی را از شخصیت واقعی جدا و او را تبدیل به فرد جدیدی می کند. او اینک شخص جدیدی است که آمادگی دارد با له کردن خود و نجات خانواده و دوستانش وجدان خود را آسوده نماید.
اعترافات در دو بخش اخذ می شود، اعترافات اخلاقی و اعترافات سیاسی. اعترافات اخلاقی برای این است که اگر فرد بعد از زندان لب به بازگو کردن شکنجه ها نمود آنرا پخش کنند. اعترافات سیاسی هم برای پخش به صدا و سیما فرستاده می شود.اعترافات سیاسی استانداردهای مشخصی دارد، فرد اعتراف می کند که فریب خورده و دارای افکار انحرافی و تحت تاثیر عوامل بیگانه بوده است.
در برخی سفرهای خارجی ناآگاهانه در دام سرویسهای جاسوسی خارجی افتاده و با آنها همکاری نموده است. در دوران مسئولیتش تلاش نموده با دادن اطلاعات کاذب ذهن مسئولین را مشوش نماید و سرانجام با تعلیم و راهنمایی و بودجه خارجی اغتشاشات را سازماندهی نموده است. وی خود را منحرف و گناهکار دانسته و از ملت و رهبر و ... عذرخواهی نموده و طلب بخشش می کند. وی از رفتار بسیار خوب مسئولین و بازجویان تشکر و همه شایعات مبنی بر بدرفتاری با وی را تکذیب می نماید.
وی اعتراف می کند که غافل و ناآگاه بوده و بر ضد مردمش و با همکاری دشمن قصد براندازی نظام را داشته و جوانان را با دروغهایش تحریک می کرده است. اعتراف کننده از سایرین هم می خواهد که دشمن را رها و به آغوش پر مهر جمهوری اسلامی برگردند.
بلافاصله بعد از اعترافات، رسانه های حکومت و همه بلندگوها در مجلس و نمازهای جمعه و پادگانها و ادارات با شدت هر چه تمامتر این اعترافات را محور قرار داده و جنبش مردمی را جیره خوار اجانب و وابسته به بیگانگان معرفی و از مسئولین تقاضای اشد مجازات برای متهمین کرده و از بازجویان گمنام نیز تقدیر و تشکر نموده و رهبری را درود بی پایان می فرستند که با هوشیاری خود اینبار نیز خطر را دفع و نظام را نجات دادند.
تحلیل‌گران غربی تا مدت‌ها در پی کشف راز این معما بودند. آنان فرضیه‌هایی نظیر تزریق داروهای مخصوص و هیپنوتیزم را مطرح می‌ساختند. اما پس از کنگره‌ی بیستم حزب کمونیست شوروی که زبان‌ها اندکی باز شد، مشخص شد روش اعتراف‌گیری ساده‌تر از این حرف‌ها بوده است.
بازجویی‌های 48 ساعته، پاسخگویی ایستاده بدون حق نشستن و خوابیدن، گرسنگی مداوم، محرومیت از داروهای ضروری، تهدید خانواده و مخصوصاً کودکان، متهم را به جایی می‌رساند که مرگ را به عنوان تنها راه نجات آرزو می‌کرد و چون می‌دانست اعتراف برابر است با محاکمه و اعدام فوری و پایان عذاب، مشتاقانه به استقبال آن می‌رفت. اینگونه بود که اعتراف نزد جهانیان بی‌اعتبار گشت و انسان‌های بیدار، گفته‌های اعتراف‌گونه‌ی هیچ متهمی را باور نکردند مگر روزی که در دادگاهی منصف و عادل، آزادانه از خود در برابر «قانون» دفاع کند و به خطای خویش اعتراف نماید. تیم بازجویان اشخاص مهم زیر نظر مستقیم رهبر فعالیت و مرحله به مرحله بوی گزارش داده و برای ادامه کار رهنمود می گیرند. بحق خامنه ای اگر هیچ هنری نداشته باشد حداقل در اینکار یعنی هدایت شکنجه زندانیان و اعتراف گیری در دنیا نفر اول است.
ولی اینبار این بازی سربازجوی کبیر، جناب خامنه ای یک بازی باخت باخت است. وزیر اطلاعات و همه مدیران وزارت اطلاعات وی را از پخش اعترافات بر حذر داشتند و آنرا بمثابه بنزینی دانستند که بر روی آتش خشم مردم ریخته شود. سربازجوی کبیر در مقابل حکم به عزل وزیر اطلاعات و تصفیه گسترده سربازان گمنامش داد. اعترافات بفرموده «آقا» باید پخش شود.
مردم ایران حتی یک کلمه از اعترافات اجباری را باور نکرده و فقط نفرین بر نظام حاکم فرستاده و خشمشان برای ریشه کن کردن این ظالمین بیشتر خواهد شد.پیشاپیش به خانواده های اسیران جنبش سبز اعلام نمائیم که این اعترافات اجباری را محکوم و آنرا نشانه وجود شکنجه و ظلم دانسته و این اسیران همیشه قهرمانان عزیز قلبهای ما خواهند بود.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

سلام علیکم

از این حکومت بیشتر از این چه انتظار باید داشت؟ به این لینک کلیک کنید
http://www.dorbeen.info/news.php?readmore=۸۸۵