۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

دست من در فاجعه به شهادت رساندن مسجد عظیم آباد زابل در بخش سیستان در بلوچستان

یک سال پیش در همین روزها من با هم لابیهایم نقشه کشیدیم مسجد و مدرسه دینی عظیم آباد در زابل بلوچستان را تخریب کنیم و به خیال خودمان بتوانیم هم گوشمالی به بلوچها بدهیم و هم به این بخش از بلوچستان(سیستان) که نام دارالولایت داده بودیم تحکیمی ببخشیم و هم اهل سنت و بلوچهای ساکن این منطقه از بلوچستان را مجبور به هجرت کنیم آخر این چطور دارالولایتی بود که مدارس دینی اهل سنت در آن فعال باشند و زبانم لال به آقا خامنه ای چه جوابی می دادیم و نکته دیگر این بود که من و آقا هر دو به فرقه ضاله حجتیه تعلق داریم و معتقدیم که فساد را باید آنقدر زیاد کرد که امام زمان ما از چاه جمکران دیگر بیرون بیاید و به همین منظور مسجد و مدرسه دینی و مصاحف قرآنی را در فاضلاب انداختیم و از این بابت اصلا ناراحت نشدیم چون در فرقه ضاله حجتیه این کار اجر و ثواب فراوان دارد در ضمن نوکری و مزدوری ما به آقا خامنه ای و شازده مجتبی جانش بیشتر به اثبات میرسید و همچنین آزمایشی بود بر غیرت مسلمانان بلوچ و مخصوصا مزدوران و جیره خوران مخبر ما تا ببینیم چه می کنند اما و اما این بلوچها همچنان غیرتمند بودند و هستند و درسهایی به ما دادند و فکر کنم هنوز از این بابت دلشان از من و بقیه مزدوران حسابی به درد آمده و فکر نکنم به این سادگیها دست بردار باشند از این غلطی که من کردم البته مزدوران و مخبران جیره خور بلوچ همچنان خفه خون گرفتند و هیچی نگفتند و نشان دادند که غیرتی برایشان نمانده است ولی این داستان گریبانگیر آن بدبختها هم خواهد شد و هم در این دنیا و هم در آخرت در ذلت و زبونی خواهند بود حالا که سالگرد این ماجراست ما نوکران و هم منقلان آقا چند شب است که خواب نداریم و منتظریم که این دفعه بلوچها چه خاکی بر سر ما خواهند ریخت البته آنان نشان داده اند که کارشان را با صبر انجام می دهند تا ما مزدوران و فاشیستهای افراطی شیعه متوجه عکس العمل و زمان و مکان نشویم ...
شهریاری سرکرده آپارتاید زابلی

هیچ نظری موجود نیست: