۱۳۸۸ مرداد ۱۴, چهارشنبه

مــهــرنــهــاد

( بیاد ستاره فروزان آزادی ، بیاد آزاد مرد بلوچ ، فعال مدنی ، جوانی که چه وحشیانه ، چه بیشرمانه و چه با قساوت ، توسط سپاهیان جهل و جنایت در سحرگاه چهاردهم مرداد ماه 1387 در عنفوان جوانی، در زندان مرکزی زاهدان اعدام گردید ، بیاد جاودانه مـَرد بلوچ ، بیاد یعقوب مهرنهاد که امیدی بزرگ از جوانان بومی منطقه بود ، به جوانی که گستاخی سفیهان و سفیه پرستان را با حماسه عمل و نه گفتن پاسخ گفت ، برای او که نوری در قلوب فرو کشته و فرو مرده برافروخت ، به او که جمله صفات یک انسان کامل را دارا بود و میخواست که با تکامل خویش جامعه را به اکمال برساند ... بیاد او که وحشت را در دل شب پرستان با شمع آگاهی لرزاند ... بیاد او که حماسه و عشق مردم و سرزمین خود بود ...) تـیـر بـیـداد در سـحرگـَه درنـَوردیـد خاک ما دیـو اسـتـبـداد مـذهـب مـظـهـر ضخاک ما روزن نور است محو و خاطر اندیشه هم طعمهء خشم و جنونست هستی و افلاک ما ابر خون است ، رود خون ، دریای خون موج وحشت،جهل بیمار برگرفت خاشاک ما آذرخش روشنی را بر نتابند جهل و دیو سیاهمرگِ شوم آخوند،کی بخشکد تاک ما ما ز نسل کورشیم ،رستمِ دَستان و سام مَزدک و کـمـبـر و یعقوب،پرچم امساک ما ما بـهـار روشـنـی ،بـَذر امید و هـمـتـیم هستی ِ انسان مقدس ، آتش ادراک ما ما بضاعت مستمندان ماصدای عصر و نور شوق هستی شوق رویش خیزد هم از لاک ما مهرنهادا ! جاودانا تو فروزان همچو شمع اخگر شب سوز بزم تو سینه از غمت چاک ما کریم بلوچ _ تــَـهـل 05/08/08

هیچ نظری موجود نیست: