آلان پوزنر، روزنامهنگار انگلیسی-آلمانی، جامعه ایران را در آستانه وضعیت انقلابی میداند. او اعتراضهای مردمی و جنگ قدرتی را که میان جناحهای مختلف روحانیان در ایران اتفاق افتاده، به «رنج در آستانه مرگ» نظام تعبیر میکند.
آلان پوزنِر، روزنامهنگار، تحلیلی از اوضاع کنونی ایران در پایگاه اینترنتی نشریهی "دیوِلت" ارائه کرده است. به نوشتهی او، بر اساس تعریف کلاسیک وضعیت انقلابی توسط لنین، زمانی سخن از وضعیت انقلابی به میان میآید که فرمانبرداران تمایلی به ادامهی وضع موجود ندارند و فرمانروایان نیز نمیتوانند به رویهی گذشته ادامه بدهند. به اعتقاد نویسنده، وضعیت کنونی ایران نشان میدهد که این کشور نیز به سوی چنین وضعیتی پیش میرود.
بحران مشروعیت
بسیاری از ایرانیان با حضور در خیابانها نشان دادند که حاکمیت حاکمان خود را نمیپذیرند. اکنون شکافهای عمیقی در بدنهی حکومت دینی آشکار شده است. به تحلیل پوزنر، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس جمهوری سابق ایران و همراه مبارزاتی آیتالله خمینی، رهبر انقلاب ایران، در خطبههای نماز جمعهی خود، مشروعیت نظام کنونی را زیر سؤال برد.
وی به نقل از رفسنجانی به بیاعتمادی میان مردم و حاکمیت اشاره میکند و این که هاشمی خواهان آزادی دستگیرشدگان ناآرامیها، آزادی خبررسانی و - غیر مستقیم اما واضح - بازبینی یا تجدید انتخابات شده است. راه برونرفت دیگری از «بحرانی» که «نظام را تهدید میکند» وجود ندارد. به نوشتهی این تحلیلگر، لحظهی کنونی یک "لحظهی گورباچوفی" است.
نقش تعیینکنندهی داخل
به اعتقاد پوزنر، در حال حاضر، هاشمی رفسنجانی و میرحسین موسوی خصومت چندانی با جمهوری اسلامی ندارند؛ جمهوری اسلامیای که با "جمهوریت" و "اسلامیت" تقریبا همان اندازهای ارتباط دارد که "جمهوریهای خلق" اروپای شرقی با "خلق" و "جمهوریت".
او از سویی این دو را چندان دوستدار صلح نمیداند. به نوشتهی این تحلیلگر، موسوی از کسانی بود که جنگ عراق و ایران را ادامه میداد و هاشمی نیز همان کسی است که میگفت: یک بمب اتمی کوچک بر سر اسرائیل «همه چیز را پایان خواهد داد»، در حالیکه حملهی تلافیجویانهی اسرائیل به دنیای اسلام، «تنها خسارت وارد میکند»؛ به همین دلیل «غیر منطقی نیست که چنین احتمالاتی را نیز در نظر بگیریم». به اعتقاد نویسنده اما گورباچف هم فرزند سیستم سیاسی روسیه بود.
پوزنر میافزاید، همانند تمام انقلابهای دیگر، رابطهی نیروهای درون ایران نقش تعیینکننده را ایفا میکند و جریانهای خارجی تأثیر مختصری بر خروجی اختلافها دارند. به اعتقاد او، عامل اصلی در ایران، ترکیب جمعیت است؛ جمعیتی جوان و شهری که به آیتالله خمینی، پدر جمهوری اسلامی، هیچ دلبستگیای ندارد و با اینترنت و تویتر و دیگر رسانههای دنیای مجازی، در پی دموکراتیزهکردن فضاست.
تأثیر تحولات خارجی
به عقیدهی این نویسنده، اما همچون تمام جنبشهای دیگر، نقش تحولات خارجی در روحیهبخشیدن به نیروهای مخالف نظام مؤثر است. با حملهی آمریکا به عراق در زمان جورج بوش، دشمن اصلی حاکمیت ایران سرنگون شد. رئیسجمهور جدید کشور همسایه، اکنون یک شیعه است و مهمترین روحانیان شیعهی عراقی، جدایی دین از سیاست را تبلیغ میکنند، زیرا معتقدند سیاست دین را فاسد میکند.
از سوی دیگر، باراک اوباما، جانشین بوش، در پیام نوروزی خود، پیشنهاد شراکتی استراتژیک را به مردم ایران داد و این افق را ترسیم کرد که ایرانیها در برنامهی اتمی خود، فرصت خواهند داشت وجههی خود را حفظ کنند. اوباما در نشست سران گروه ۸ در ایتالیا، به حاکمیت ایران تا ماه سپتامبر فرصت داد تا به پیشنهاد او پاسخ دهند.
بدین ترتیب پایههای حکومت دینی محافظهکارانی که تلاش میکنند نجاتدادنیها را نجات دهند، فرو میریزد. آنانی نیز که به «آخر زمان» فکر میکنند، سقوط خواهند کرد، همانانی که تمام تلاش خود را به کار میبندند تا به بمب اتم دست پیدا کنند و مشکلات سیاست داخلی و خارجی خود را با حملهای آخر زمانی حل کنند، حملهای بشارتدهندهی «ظهور».
به توصیهی نویسنده، غرب نباید با عجله بر روی به اصطلاح «واقعگراها» شرطبندی کند. همانگونه که بهعنوان مثال در اروپای شرقی مشاهده شد، گاهی بازگشت به انقلاب، واقعبینانهتر است، چیزی که از لنین میتوان آموخت.
dw-world
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر